پیاده رو
پیاده رو

پیاده رو

Get Rid Of It!

کتاب دینی را پرت کرده ام ته کمد همیشه شلوغ و درهم برهمم و خیلی ریلکس نشسته ام تایپ می کنم و صدای محمد علیزاده پیچیده در سرم.

 

اصولا اینکه کتاب دینی را پرت کرده ام یک گوشه می تواند از عجایب هشتگانه جهان تلقی شود، چون اینجانب هیچ وقت کتاب را [ مخصوصا دینی امسال را! ] پرت نمی کنم، بلکه سعی می کنم عین آدم! بخوانمش تا حدالامکان نمره ای بالاتر از هجده از حاجیمان دریافت کنم. 

 

ولی خب دل صاب مرده هم یک روزهایی دلش نمی خواهد درس بخواند، می خواهد فقط آهنگ گوش بدهد، بخندد، کتاب بخواند و بنویسد. حالا این که این روز خاص درست روز قبل از شروع شدن امتحانات مستمر افتاده، نشانه ای بر شانس دمپایی اینجانب است!

 

نی یک:

 

" دلم الان وقت عاشق شدن نیست که، این عاشقی واسه هردوی ما ریسکه "