دو ساله دانش آموز تجربیم بعد اون روز که مغز گوسفندو گذاشتن جلوم واسه تشریح، همه ی تفکراتی که از مغز و اندازش و هیبتش داشتم به فنا رفت. یعنی شما بگو قد یه کف دست میشد؟ نه بگو میشد؟ بعد دانشمندا از تو این یه ذره هیپوتالاموس و هیپوفیز و بطن و کوفت و زهرمار کشیدن بیرون؟ ما که همون اول اسکالپلو برداشتیم مغزو به دو قسمت نامساوی تقسیم کردیم. بعد نشستیم به نظاره تیکه های نامساویمون. :دی
تجربیییهایِ فـــیریک! :|
ینی زمین تا آسمون فرقه بینشون واقعا. :D
آره انصافن منم همین احساسو داشتم وقتی اولین بار مغز گوسفند گذاشتن جلوم واسه تشریح!
قلب گوسخند خفنتره اصن! :|
ینی همه کپ کرده بودن اصن!
قلبش آره خفن تره. حداقل چارتا رگ می بینی. :D