مامان مهمانی دوست دارد. مامان حرف زدن و خندیدن و رقصیدن را دوست دارد. مامان لباسهای قشنگ برای مهمانی خریدن را دوست دارد و همیشه به کمبود لباسهای مهمانی من غر میزند. مامان از هر مهمانی و مسافرت و فعالیت دستهجمعیای لذت میبرد. مامان لباسهای قشنگ دارد و هروقت میپوشد، از نظر من از همهی هم سن و سالها و حتی کوچکتر از خودشها، سَر است. مامان لبخند قشنگی دارد. او وقتی به مهمانی میرود، لبخند میزند.
مامان نه تنها میداند که باید توی پلو چقدر نمک ریخت تا بی نمک نشود، بلکه بلد است کیک درست کند. شیرینی بپزد و پیراشکی حتی. فرنیهای مامان محشرند و بوی غذایش، هوش از سر آدم میپراند. ولی بوی عطرهایش چیز دیگریست. من نمیدانم.. ولی بوی عطرهای مامان انگار همیشه به لباسهایش میماند. مامان همیشه خوشبو و مرتب و شیک است. و من نمیدانم چطوری میتواند باشد. همیشه خوشبو و شیکپوش و خوشگل بودن کار سختیست و مردهای بی لیاقت، هیچوقت این را نمیفهمند.
از این وبلاگ