نوبل جان، این یه مورد از قلم افتاد!

معلم زبان که داشت ریدینگ را توضیح می‌داد، رسید به آن قسمت که نوبل برای چه چیزهایی جایزه اختصاص داده و خیلی جالب در این بین اسم ریاضی به چشم نمی‌خورد. 

 

معلم زبان هم توضیح داد که مثل این که نوبل از ریاضی خوشش نمی آمده و وقتی هم که داشته وصیت نامه اش را می نوشته، اسمی از ریاضی نیاورده و خب این که شاید نوبل هم به این قضیه اعتقاد داشته که :بابا این همه محاسبات برای چیه؟ آخرش همه ما رو میذارن تو دو متر جا!"

 

حالا از نوبل و جایزه اش که بگذریم، الان که همزمان دارم تایپ می کنم تمام فکر و ذکرم را جمع کرده ام که من اگر روزی آن قدر پولدار شدم که بخواهم از خودم جایزه درست کنم و تقدیم مردم کنم، چه جایزه ای خواهم داد؟

 

مثلا به فکرم زد سازنده دستگاه کاکائو ساز و امثالهم عنوانش باشد ولی بعد با فکر این که شاید بعدها دنیا جوری شد که خود به خود همه مان کاکائو داشتیم پشیمان شدم.

 

بعد اصلا عنوانش این باشد که هرکس بتواند "دستگاه برآورنده آرزوهای کوچک" را درست کند، لایق این جایزه شود. مثلا دستگاه را بگیرم دستم و خیلی صادقانه آرزوی دیدن دوستم را بکنم، یا مثلا رسیدن یک عدد هدفون به دستم! خب این ها که آرزوهای کوچکند، نه؟!

 

خب، فقط دعا می کنم مسئولین نفهمند که آرزوهای کوچک ما همان آرزوهای بزرگ ما هستند!

 

نوبل چرا فکر این جایش را نکرد؟ شاید دانشمندان ترقیب می شدند خب!